معنی استخوان خفاشی شکل جمجمه
حل جدول
وتدی
استخوان خفاشی جمجمه
وتد
استخوان جمجمه
آهیانه
جمجمه
محافظ مغز
مرد خفاشی
بتمن
واژه پیشنهادی
آهیانه
فارسی به عربی
جمجمه، مغلاه
فرهنگ معین
(جُ جُ مِ) [ع. جمجمه] (اِ.) کاسه سر.
فرهنگ واژههای فارسی سره
استخوان سر
فرهنگ عمید
(زیستشناسی) محفظۀ سر مهرهداران که در انسان از هشت تکه استخوان متصلبههم تشکیل شده و مغز سر در آن جا دارد،
[قدیمی] چاهی که در شورهزار کنده شود،
سخن گفتن بهطور مبهم،
[مجاز] صدای پای اسبان،
استخوان
(زیستشناسی) هریک از قسمتهای سختی که اسکلت مهرهداران را تشکیل میدهد،
[مجاز] قدرت، محکمی،
(زیستشناسی) [قدیمی] = هسته: گه از نطفهای نیکبختی دهی / گه از استخوانی درختی دهی (نظامی۵: ۷۴۴)، چو خرما به شیرینی اندوده پوست / چو بازش کنی استخوانی در اوست (سعدی۱: ۳۸)،
* استخوان شرمگاهی (عانه): (زیستشناسی) استخوان شرمگاه که جلو استخوان لگن قرار دارد،
* استخوان لامی: (زیستشناسی) استخوانی به شکل «ل» که در ناحیۀ گردن در بالای حنجره قرار دارد،
گویش مازندرانی
چشمه ی پر از آب، غلغل کننده، سینه ریز، چشمه ای در حوالی...
فرهنگ فارسی هوشیار
معادل ابجد
2550